سفارش تبلیغ
صبا ویژن


محاورات

گرچه تصور بی‌معنایی یا بی‌فایدگی دعا، آن هم در حق ولی عصر و به قصد تعجیل در ظهورشان، برای هر منتظر و مشتاق دیدار روی ایشان دور از ذهن می‌نماید، لیک اندیشیدن درباب آن خالی از منفعت هم نخواهد بود. چراکه مسلماً بعد از چنین اندیشیدنی، به موضعی از یقین خواهیم رسید که ما را بر طرح درخواست و دعایمان مصمم‌تر از پیش خواهد ساخت. از این‌رو، به پرسش از سودمندی و فایده چنین فعلی خواهیم پرداخت.

 بحث سودمندی دعا، را به طور کلی و اعم درباره‌ی اصل «دعا» مطرح و پی‌ خواهیم گرفت و بعد از آن برای ملموستر شدن موضوع متوسل به یک مصداق خواهیم شد، و چه مصداقی بهتر از دعایی که در صدر همه‌ی دعاهایمان است: دعا برای تعجیل در ظهور منجی آخرالزمان.

سوالاتی که در این خصوص ممکن است مطرح شود، عبارتند از اینکه آیا دعای انسان می‌تواند تاثیری در وقوع امر خواسته شده در اینجا همان تعجیل در ظهور- داشته باشد؟اگر از همان ابتدا پاسخ ما به این سوال منفی باشد، دیگر جایی برای بحث نخواهد ماند جز اینکه مبتلا به فعلی عبث و بیهوده شده‌ایم که هیچ منفعتی برای آن متصور نیستیم. اما اگر پاسخ ما بدین سوال مثبت باشد، با باورهای دیگری خود را در تضاد خواهیم یافت. باورهای از قبیل اعتقاد به خیرخواهی حضرت حق. مگر نه آن است که ما خدا را خیر محض می‌نامیم؟ مگر خیریت محض خدا بدان معنا نیست که خود همه خیرات را به بندگانش عطا کرده و از همه شرور به دور نگاه‌شان داشته است؟ پس دیگر درخواست ما چه معنایی خواهد داشت؟ اگر آنچه ما خواسته‌ایم خیر باشد، یقیناً خدا آن را به ما یا داده و یا در وقتش خواهد داد و اگر شر باشد، هیچ دعایی در اعطای آن امر تاثیرگذار نخواهد بود. در اینصورت باز هم به نقطه اول بازگشته‌ایم :بیهودگی و عبث بودن فعل ما یا بالاتر از آن، بی‌ایمانی نسبت به خیر محض بودن خدا.

اما قبول چنین اتهامی به مومنان چندان آسان نخواهد بود. چراکه در ادیان، چه اسلام و چه دینی مثل مسیحیت، بر دعا تاکید شده است. خداوند خود فرموده است :بخوانید مرا تا استجابت کنم شما را.(ادعونی استجب لکم). پس این تضاد را چطور می‌توان رفع کرد؟

ممکن است عده‌ای به آثار و تبعات روانشناختی ناشی از دعا در شخص دعا کننده اشاره کنند. برای مثال، در مورد مصداق خاصی که در اینجا مورد نظر ماست-تعجیل در ظهور- می‌توان این آثار را در احساس آرامش و امیدواری شخص دعاکننده جست که هیچ تضادی با خیریت خدا نیز ندارد. اما این قبیل آثار روانشناختی به کار ما نمی‌آید. چراکه حرف از استجابت و وقوع فعلی در عرصه عالم است، نه حالتی روحی و ذهنی در وجود ناچیز ما. گرچه اینچنین تحولی در روح آدمی، بی‌تاثیر در افعال او و به تبع آن در عالم نخواهد بود، اما ما به دنبال تاثیری فراتر از این‌ها هستیم که به طور مستقیم و بی‌واسطه بر عالم اثر بگذارد. ما در دعا، چنان درخواست چیزی را می‌کنیم که گویی تنها خواست ما و لطف خدا در پاسخ به ماست که می‌تواند آن خواسته را عملی سازد. اگر در اینجا حتی از تضاد این کار با باور به خیریت خدا چشم‌پوشی کنیم، باز هم پارادکس دیگری شکل می‌گیرد و آن ناسازگاری دعا و اجابت آن با علیت است. اساس عالم بر روابط علّی و معلولی بنانهاده شده (لطفاً دوستان آشنا به فیزیک جدید تامل کنند و سریع ادعا نکنند که نسبیت و کوانتوم علیت را نقض کرده است، برای آن هم پاسخی هست). وقوع هرچیزی مقدماتی می‌طلبد، علل و شرایطی می‌خواهد که بدون آن‌ها آن امر نیز واقع نمی‌شود. دانه‌ی سیب قوه درخت سیب شدن را دارد، اما این قوه با دعا به فعلیت نمی‌رسد! به خاک و آب و آفتاب محتاج است و هزار و یک علت و شرط دیگر برای پرورش. ظهور نیز، آنطور که در احادیث و روایات نقل شده است، شرایط خاص خود را می‌طلبد که تا محقق نشود منجی ما نیز نخواهد آمد. پس این درخواست‌ها و استغاثه‌های ما چیست؟ این همه دعای فرج خواندن‌ها چیست؟

متفکران و فلاسفه‌ی بسیاری دراین‌باره اندیشه و در حد توان خود در پاسخ به آن کوشیده‌اند. از جمله بزرگانی همچون شیخ‌الرئیس ابن سینا و صدرالمتالهین. ساده شده سخن ابن سینا در این باره را می‌توان اینطور بیان نمود: در عالم، همه چیز بر اساس نظام علّی و معلولی بنا نهاده شده است و خارج از آن چیزی اتفاق نخواهد افتاد. به علاوه، همه امور عالم در قضای الهی به ثبت رسیده است و به محض وقوع داخل در قدر الهی خواهد شد که چه بسا با آنچه پیش از آن در قضای الهی به ثبت رسیده بوده است متفاوت باشد. اما این نیز براساس همان نظام علی و معلولی قابل توضیح است و تناقضی با قضای الهی نیز ندارد. چرا که خدا خود عواملی را در جهت تغییر قضای الهی در اختیار بندگانش قرار داده است. و از جمله آن امور موثر در تغییر قضای الهی دعاست. دعا خود علتی از جمله علل موثر در عالم است که در کنار هزاران علت مادی و قابل رویت در جهان، در وقوع امور و تغییر قضای الهی دخیل است. (چگونگی این تاثیرگذاری کمی پیچیده است و نیاز به آشنایی با هستی‌شناسی ابن سینا دارد، اما مختصراً و به زبان غیرفنی می‌‌توان گفت که دعای ما باعث تغییر در عالم ملائک که واسطه فیض پروردگار هستند خواهد شد و از آن طریق، آنچه که پیشتر قرار بوده اتفاق بیافتد تغییر خواهد کرد و به گونه ای دیگر اتفاق خواهد افتاد).

با این بیان، دیگر نه تنها با قضا و قدر و علیت مشکل نخواهیم داشت که خیریت محض پروردگار نیز بیش از پیش بر ما آشکار خواهد شد. خدای عالم علاوه بر هزاران هزار نعمتی که برای ما قرار داده است، نعمت‌های پنهانی چون دعا را نیز به ما بخشیده است و ما را به بهرمندی از آثار آن تشویق کرده است تا از آن طریق، به نعماتی به مراتب بهتر از آنچه برایمان درنظر گرفته شده است دست یابیم.

به علاوه، با داشتن چنین دیدی درباره دعا، بیش از پیش به اشرفیت خود در عالم مخلوقات آگاه می‌شویم. چراکه درمی‌یابیم هر فعل ما، حتی دعا و استغاثه‌های ما نیز، در این عالم از راه‌های پنهانی که چه بسا از محدوده درک ما خارج است، تاثیرگذار است.

حال این آگاهی را درباره دعا برای تعجیل در ظهور بزرگ مردی به کار ببریم که سالهاست میلیاردها آدم در انتظارش بوده‌اند. چه احساس تازه‌ای پیدا خواهید کرد؟ برای خود من که حس شیرینی است: حس با اهمیت بودن در وقوع چنین واقعه‌ی عظیم و باشکوهی اگر هر روز و هر ساعت و هر لحظه بگویم اللهم عجل لولیک الفرج. حتی اگر این اهمیت ناچیزتر از همان دو تخم مرغ پیرزنی باشد که به صف خریداران حضرت یوسف پیوست.

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/5/19 شروع محاوره 7:44 عصر توسط فیلسوفچه | ادامه‌ی محاوره ()