نوشته شده در جمعه 89/7/16 شروع محاوره
11:45 صبح توسط مهندسچه | ادامهی محاوره ()
دیباچه
دکارت میگفت: میاندیشم، پس هستم! اما ما برخلاف او، اندیشههایمان را به تنهایی برای هست بودن، کافی نمیدانیم و دوست داریم همچون سقراط در کنار دیگران پر و بال اندیشههایمان را به پرواز درآوریم. پس تو هم با ما همراه شو و دیالوگی برقرار کن...
همراه شو عزیز، تنها نمان به درد، کین درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود، دشوار زندگی، هرگز برای ما، بی رزم مشترک آسان نمیشود همراه شو عزیز...