دومین روز حضور در مدینهی منوره، مصادف بود با نیمهی شعبان و سالروز ولادت امام زمان(عج). برای اقامهی نماز صبح راهی حرم نبوی شدم و پس از نماز به سمت بقیع رفتم. *بعداً نوشت: لطفاً به ادامه محاوره توجه کنید و نظری اگر داشتید حتماً بیان کنید. پیشنویس اول: شخصیتهای حاضر در خاطرات: دوشنبه، چهارم مردادماه 1389، حدود ساعت 3 بامداد راهی فرودگاه شهید هاشمینژاد مشهد شدیم. بعد از تحویل ساکها تا ساعت 4:30 در انتظار باز شدن گیتهای خروج بودیم. زمان اذان صبح فرا رسیده بود اما دریغ از یک نمازخانه در سالن پروازهای خارجی فرودگاه! تکه پارچهای زیر پایمان انداختیم و تک تک به نماز ایستادیم. ای نام تو بهترین سرآغاز / بی نام تو نامه کی کنم باز
درب قبرستان اندکی بعد از نماز صبح تا حدود ساعت 7 به روی علاقهمندان گشوده میشود و معمولاً شیعیان و به خصوص ایرانیان بخش اعظم زائران این قبرستان را تشکیل میدهند. سطح قبرستان نسبت به محیط اطراف -که ایرانیان آن را «بینالحرمین» مینامند- 4-5 متر بالاتر است. هنگام باز شدن در ورودی، جمعیت مشتاق با شتاب از روی سطح شیبدار بالا میدوند تا از نخستین کسانی باشند که به نزدیکی قبور ائمه میرسند. با اندکی تأخیر و با خلوتتر شدن مسیر ورودی، بالا رفتم. پشت در اصلی قبرستان، عدهای مشغول خواندن زیارتنامه بودند. از کنار ایشان گذشتم و وارد بقیع شدم. قبور امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در محوطهای در سمت راست که توسط نردههایی محصور شده بود، قرار داشت؛ این را از ازدحام ایرانیان در این قسمت میشد حدس زد. هوا هنوز تاریک بود و در آن شلوغی چیزی دیده نمیشد. با روشنتر شدن هوا توانستم زمین خاکی قبرستان و سنگ قبرهای ایستاده را در جای جای آن ببینم. [بعدها فهمیدم قبور ائمه در کنار قبور ابوطالب (عموی پیامبر) و فاطمه بنت اسد (مادر گرامی امام علی)، در فضایی است که دیوار بسیار کوتاهی آن را احاطه کرده است.]
نکتهای راجع به مظلومیت ائمهی مدفون در بقیع ذهنم را آزار میدهد:
اهل سنت عصمت ائمه را نمیپذیرند؛ البته به نظر من آزادند چنین عقیدهای داشته باشند. اما به هیچوجه منطقی به نظر نمیرسد که با چنین توجیهی به قبرستان تعدی کنند. این ائمه حتی اگر -از نظر اهل تسنن- امام و معصوم نیستند، از اهلبیت و خاندان نبوتند. چگونه تخریب قبور اهلبیت پیامبر توجیه خواهد شد؟ آیا خودخواهی نیست که با تکیه بر عقیدهی خود، قبور چهار تن از پیشوایان مذهبی دیگر را با خاک یکسان کنیم؟ وجدان انسان چگونه میتواند مجوز چنین گستاخی و ظلمی را صادر کند؟!
رفتار مذموم مسئولین عرب با بقیع البته میتواند برای ما عبرتآموز باشد؛ آنجا که در شهر خودمان به بهانهی وجود مرقد مطهر امام رضا(ع) برای پیروان سایر ادیان محدودیت ایجاد میکنیم... در تحقیقاتی که طی انجام پروژههای درسیام انجام میدادم، متوجه شدم که کلیساهای اندک شهر مشهد -حداقل به صورت رسمی- اجازهی فعالیت ندارند و حتی ساکنان آنها از گفتن اینکه اینجا کلیساست وحشت دارند! آیا چنین رفتاری با کلیساها در کشور ما، تفاوتی با رفتار حکمرانان وهابی عربستان با بقیع دارد؟
پدرم، ملقب به بابا، 49 ساله، کارمند
مادرم، ملقب به مامان، 46 ساله، خانهدار
برادرم، ملقب به س، 17 ساله، دانشآموز
مادربزرگم، ملقب به مامان جون، 74 ساله، خانهدار
پیشنویس دوم: سعی میکنم از بخشهای شخصی سفرنامه صرفنظر کنم و در هر قسمت از نوشتههایم حواقل یکی از سؤالاتی که در ذهن دارم را مطرح کنم.
پیشنویس سوم: اعمال و رفتار من در این سفر به هیچوجه نمایانگر رفتار عمدهی شیعیان نیست. بنابراین امیدوارم نوشتههایم به عنوان فقط یک فرد ناآگاه و گناهکار و نه به عنوان نمایندهی شیعیان تلقی شود.
ازدحام جمعیت در هنگامی که تنها یکی از 6 گیت باز میشود، قابل حدس است. مأمور محترم، با خیال راحت و بدون توجه به صف بلند مسافرین با طمأنینهی تحسینبرانگیزی به کارش مشغول شد. نیمساعت بعد دومین مأمور با صورتی خوابآلود و با گامهایی پرغرور دومین گیت را گشود. دغدغهی اصلی مسافران قضا شدن نماز صبح بود. مسئولین گفته بودند که در سالن بعد از گیتها، نمازخانه هست. البته هرچه فکر کردم، نفهمیدم چه اصراری به گفتن چنین دروغی بود! بعد از عبور از گیت، عدهای دیگر از مسافران با همان وضع قبل به نماز ایستادند.
[...] پرواز بدون تأخیر در ساعت 6:30 انجام شد و ساعت 9 به وقت محلی خود را در فرودگاه مدینه و در صفهای طویل گیتهای ورود یافتیم! وضع فرودگاه مدینه هم تفاوت چندانی با مشهد نداشت. ساعت 10:30 به هتل رسیدیم و پس از استراحتی نیمساعته، راهی حرم مطهر نبوی شدیم. اندکی بعد بانگ اذان طنینانداز شد. نماز ظهر را به جماعت و نماز عصر را فرادی اقامه کردیم. برای نخستین بار بود که با برادران اهل سنت به نماز میایستادم و به شیوهی آنها نماز میخواندم. تفاوتهای اندک در عادات نمازخوانی، گاه ما را به اشتباه میانداخت. [...] هنگام نماز مغرب دوباره به حرم مشرف شدیم. در هنگام ورود، با صحنهای غریب مواجه شدم: سفرههای بلند و باریک و مسلمانان روزهدار بر سر سفرهها... محتوی سفرهها چای بود و نان و خرما. با بلند شدن بانگ اذان، مسلمین روزهدار افطار کردند و پس از اندکی سفرهها جمع شد و بلافاصله صفوف نماز جماعت شکل گرفت.
با شنیدن صدای اقامهی امام جماعت، همه ایستادیم و نماز جماعت مغرب را اقامه کردیم. لذت خواندن این نماز با نماز ظهر قابل مقایسه نبود. ظهر امام جماعت حمد و سوره را آهسته میخواند و ما فقط در این مدت طولانی، این پا و آن پا میکردیم تا رکوع فرا رسد. اما نوای دلنشین قرآن در نماز مغرب، این نماز را خواندنیتر کرده بود!
[...] شب، مراسم جشن نیمهی شعبان در غذاخوری هتل برپا بود که البته ما در آن شرکت نکردیم.
و اما سؤال: من خود را پیرو حضرت علی(علیهالسلام) و سایر ائمهی معصوم میدانم. در این نخستین روز سفر به چشم دیدم که سفرهی افطار اهل سنت از سفرهی من، به اهل بیت شبیهتر است. البته باید اعتراف کنم که در ایران هیچگاه، موقع افطار در مسجد یا حرمی حاضر نبودهام. آیا عمل به سیرهی بزرگان توسط اهل سنت ارزشمندتر است یا داعیهی پیروی از امام علی(ع) توسط خودم؟
تصمیم دارم در موضوعات وبلاگ، سرفصلی جدید ایجاد کنم و در آن خاطراتی از سفر پربار حج را برایتان نقل کنم؛ حجی که شیرینیاش هنوز از کامم بیرون نرفته...
اما نخستین خاطره مربوط به پیش از سفر است. در مشهد تمام کاروانها، قبل از اعزام، مقدار مشخصی بن خرید محصولات فرهنگی در اختیار زائران قرار میدهند که البته این بنها فقط در انتشارات خاصی به نام «مشعر» قابل ارائه است.
روزی که همراه مادرم به این فروشگاه رفتیم، در جست و جوی کتابهایی بودیم که شاید بتوانند زمینهسازی خوبی برای سفرمان باشند؛ به خصوص برای من و برادر کوچکترم که برای نخستین بار مشرف میشدیم. در نگاه اول کتاب خاصی به نظرم نیامد. تنها نکتهی جالب توجه وفور کتبی با موضوع «وهابیت» بود که در گوشه گوشهی فروشگاه به جشم میخورد.
- مهندسچه: کتاب حج دکتر شریعتی را دارید؟
- فروشنده: نه!
- مهندسچه: کتاب سفرنامهی حج جلال آلاحمد چطور؟
- فروشنده: نه!
- مهندسچه: توضیحالمسائل یا احکام حج آیتالله ... را دارید؟
- فروشنده: نه!
* * *
مادرم البته توانست کتب ادعیهای پیدا کند که در سفر به کارمان بیاید. توضیح اینکه مأمورین عربستانی روی کتاب ارزندهی «مفاتیحالجنان» حساسیت خاصی دارند و این کتب ادعیه که شامل تمام موارد واجب و مستحب سفر حج است، جایگزین مناسبی برای آن به شمار میآید.
ناامید از یافتن کتابی در شأن این سفر، به خرید چند جلد قرآن کریم و همان ادعیه اکتفا کردیم. در راه بازگشت این تصور ناصواب به ذهنم خطور کرد که شاید چنین فروشگاههایی با (سوء)استفاده از بنهای اجباری، کتبی که در بازار کتاب شانس جندانی برای فروش ندارند، را عرضه میکنند.
و اما سؤالی که از همانروز در ذهنم نقش بسته این است که عموماً قبل از آغاز هر سفر، و خصوصاً پیش از رفتن به سفر حج، چه نوع مقدماتی لازم است؟
آیا آشنایی با وهابیت قبل از تشرف به سفر حج ضروری است؟ و اگر جواب مثبت است، چه کمکی به ما میکند؟